قوقولی قوقو
قوقولی ق... » تالاپ مالوین خروسه به پشت خوابید و به آسمان نگاه کرد. قوقولی ق... » تالاپ مالوین خروسه به پشت خوابید و به آسمان نگاه کرد. - «من همیشه قبل از این که قوقولی قوقویم تموم شه از روی پرچین می افتم زمین. ولی چرا؟» جاستین، مرغه کاکلی، از بالای پرچین به او نگاه کرد و گفت: «نمی دونم» مالوین بلند شد و خودش را تکاند. گرد و خاکی به پا شد. بعد گلویش را صاف کرد. جاستین گفت: «دوباره امتحان کن! دوباره امتحان کن!» مالوین آهی کشید. جاستین درست می گفت. شاید باید بیشتر تمرین می کرد. دوباره بالای پرچین رفت. با پایش میله ی چوبی را گرفت و یک نفس عم...