خانواده منخانواده من، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

✳♈❋ خانــواده من ❋♈✳

عاااااااااااالیم تا وقتی که بتونم حال همه رو عااااااااااالی کنم.^_^

ما دیگه مدرسه نمی ریم!!! ... داستان کودکانه قسمت دوم

1393/2/5 5:01
نویسنده : خاله ی مهربون
371 بازدید
اشتراک گذاری

لاکی و حیوونای جنگل

لاکی و حیوونای جنگل

در قسمت قبل خواندید که از بین شاگردهای مدرسه فقط لاکی به مدرسه رفته بود.هنگامی که لاکی داشت از مدرسه بر می گشت بقیه ی بچه های مدرسه لاکی را می بینند و دستش می اندازند و حالا ادامه ی ماجرا...

لاکی گفت:باشه.به من بگین برق اول می آد یا رعد؟

خرگوش و سنجاب گفتند:رعد.

میمون بازیگوش گفت:نه،رعد و برق با هم می آن.

موش زبر و زرنگ گفت:من نمی دونم ولی هر وقت بیاد من قایم می شم و گوشام رو می گیرم.

جیک جیکو گفت:من هیچ وقت بهش فکر نکردم.

قور قوری گفت:برق!

لاکی گفت:قورقوری درست می گه اما دلیلش چیه؟

قور قوری گفت:من از کجا بدونم من شانسکی گفتم.

لاکی گفت:چون سرعت نور بیشتر ار سرعت صداست.

حالا یه سوال دیگه:شیرها سبزی هم می خورند؟

سنجاب کوچولو گفت:نه مگه نمی دونی .

خرگوش کوچولو گفت:اونا گوشتخوارند و ماها رو می خورن.

میمون بازیگوش گفت:عجب سوال مسخره ای!

لاکی به بقیه ی حیوونا نگاهی کرد.

جیک جیکو و حلزون تنبل گفتند:ما داریم فکر می کنیم.

لاکی گفت:شیرها سبزی هم می خورن،چون وقتی اونا آهو می خورن توی شکم اونا سبزی هم می ره،چون آهوها سبزی می خورن.

لاکی گفت،چرا زبون قورقوری با زبون ماها فرق داره؟

قورقوری تعجب کرد و گفت:زبون من با بقیه فرق داره؟

موش زبر و زرنگ گفت:زبونش حشره ها رو می گیره.

میمون بازیگوش گفت:همه ی زبونا یه جورند.

سنجاب کوچولو گفت:قورباغه هیچی رو لیس نمی زنه،فقط قورت می ده.

لاکی و حیوونای جنگل

لاکی پرسید:قور قوری نظر تو چیه؟

قور قوری با ناراحتی گفت:من نمی دونستم که زبونم عجیب غریبه.

لاکی گفت،وقتی حشره ای به قورباغه نزدیک بشه،قور قوری زبونش رو بیرون میاره و حشره به اون می چسبه.

موش زبر و زرنگ یواشکی پرسید: خانم معلم همه ی اینا رو بهت یاد داد؟

لاکی گفت:آره و خیلی چیزای دیگه.

بعد از این که حیوونا با لاکی صحبت کردند و همه ی اونا به خونه هاشون برگشتند.

حالا خرگوش کوچولو پیش خودش فکر می کرد:من دیگه به مدرسه می رم و چیزای زیادی از خانم معلم یاد می گیرم.

موش زبر و زرنگ با خودش گفت:چقدر بد می شد اگه لاکی در مورد خودم ازم می پرسید و من نمی تونستم جوابشو بدم.حتماً فردا به مدرسه می رم.

قور قوری هم که تنها بود بلند گفت:من می خوام بیشتر درباره ی زبونم بدونم.فردا حتماً به مدرسه می رم.

حلزون تنبل گفت:آگه لاکی می تونه با سواد بشه چرا من نتونم.بعدشم منم مثل اون یواش راه می رم پس می تونم مثل اون با سواد بشم.

اون شب هیچ کدوم از حیوونا نخوابیدن و همشون داشتن برای رفتن به مدرسه نقشه می کشیدن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)