خانواده منخانواده من، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

✳♈❋ خانــواده من ❋♈✳

عاااااااااااالیم تا وقتی که بتونم حال همه رو عااااااااااالی کنم.^_^

ترس از تاریکی

1395/5/7 14:47
نویسنده : خاله ی مهربون
475 بازدید
اشتراک گذاری
 

ترس از تاریکی

 بعضی از مواقع در زمان خواب، از پدر و مادر درخواست می کنیم که چراغ اتاق ما را خاموش نکنند. چون فکر می کنیم ممکن است هیولایی ترسناک در اتاق قایم شده باشد یا موجودات بد به سراغمان بیایند. 

 

باید بدانیم که ترس های غیرمنطقی فقط برای دوران کودکی نیست، اما کودکان کم کم که شروع به درک تجربه های جدید می کنند، بیشتر آمادگی این ترس ها را دارند.

 

 کودکان خردسال ممکن است با قوه تخیل قویِ خود هر تصویر ذهنی پیش پا افتاده و یا حتی شاد را به چیزی ترسناک تبدیل کنند. 

ترس از تاریکی نشان دهنده باهوش بودن شماست پس از ترسیدن خجالت نکشید.

از پدر و مادر خود خواهش کنید یک چراغ خواب در اتاق شما بگذارند یا با روشن گذاشتن چراغ راهرو ترس را از خود دور کنید.

 اگر با بی احتیاطی برنامه ی ترسناکی را از تلویزیون تماشا کردید می توانید با انجام دادن کاری های معمولی مثل برس کشیدن به موها، مسواک زدن آماده کردن وسایلتان برای مدرسه کمی از ترس خود کم کنید. یا اینکه می توانید با یکی از افراد خانواده راجع به کارهای خوشایندی که در آینده قرار است انجام دهید صحبت کنید مانند مسافرت، جشن تولد یا مهمانی که در پیش دارید.

 از پدر یا مادر بخواهید زمانی که در رختخواب هستید از اتاقشان با شما کمی صحبت کنند.

 هیچ کس داخل کمد اتاق تو نیست. از پدر یا مادر بخواهید تا با شما بیایند و داخل کمد و زیر تخت و هر جای دیگری که فکر می کنید موجود ترسناکی وجود دارد را ببینید.

 شما می توانید قبل از خواب به موسیقی آرامی گوش دهید تا خوابتان بگیرد.

 می توانید یک کتاب داستان قشنگ بخوانید تا خوابتان ببرد. بعضی از وقتها خواب های بدی می بینید که فقط یک رویاست. احتمال دارد که قبل از خواب فیلمی دیدید که به درد شما نمی خورده است. اگر این کار را کردید باید بدانید که آن فیلم فقط یک داستان بوده، همراه با بازیگران و جلوه های ویژه.

مثلاً ممکن است دایناسورهای فیلم به نظرتان واقعی بیایند اما واقعی نیستند. می توانید از پدر یا مادر بخواهید که کمی در تخت شما بمانند و مثلاً درباره روزی که به شهربازی رفته بودید و اوقات خوشی را داشتی با او صحبت کنی.

 

 بهترین اسباب بازی که سوار شده بودی چه بود؟ یا مثلاً یادتان می آید در آن روز خورشید چقدر می درخشید و آسمان آبی بود و پرچم ها در اهتزاز بودند و می توانستی از بالای چرخ و فلک تا آن طرف پارک را ببینی و برای خریدن بستنی پول تو جیبی هایت را جمع کرده بودی؟ 

 

ترس از تاریکی یک ترس غیرمنطقی است که با به یاد آوردن چیزها و کارهای خوبی که انجام داده اید بر آن غلبه کنی دوستِ خوبِ من! 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)