خانواده منخانواده من، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

✳♈❋ خانــواده من ❋♈✳

عاااااااااااالیم تا وقتی که بتونم حال همه رو عااااااااااالی کنم.^_^

من دختر خوبی هستم

1393/1/31 20:48
نویسنده : خاله ی مهربون
343 بازدید
اشتراک گذاری

یك روز صبح، نیكو چشمهایش را به آرامى از خواب خوب باز كرد و با خودش گفت: من تصمیم دارم امروز، نسبت به دیروز، دختر خیلى خوب و بهترى باشم.

من دختر خوبی هستم

اولین كارى كه بعد از شستن دست‌ها و صورتش انجام داد، این بود كه به مادرش كمك كرد تا صبحانه را آماده كند.

بعد به اتاقش رفت و رختخوابش را مرتب كرد.

بعد هم بدون این كه مادرش از او بخواهد، دندان‌هایش را مسواك زد و موهایش را شانه كرد و به شكل قشنگى بست. وقتى نیكو سوار سرویس مهدکودک شد، خیلى مۆدبانه به راننده سلام كرد و خسته نباشید گفت.

در مهدکودک، وقتى معلمش از او خواست كه در کشیدن نقاشی به دوستانش كمك كند، با خوشرویى قبول كرد و این كار را انجام داد.

و موقع نهار، كلوچه‌هایى را كه با خودش به مهدکودک برده بود، با دوستانش شریك شد.

بعد از برگشتن به خانه، نیكو از خواهر كوچك‌ترش مراقبت كرد و با او سرگرم بازى قایم باشك شد.

وقتى كه زمان خواب شد، نیكو گفت: موقع خواب شده، باید كارهایم را انجام بدهم و آماده رفتن به رختخواب بشوم. براى همین هم، آماده‌ى خواب شد و مسواك زد و به اتاقش رفت.

وقتى نیكو به رختخواب رفت، قبل از خواب، لبخند زد و با خودش فكر كرد: فردا، من حتماً باز هم دختر خوب و بهترى نسبت به امروز خواهم بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)