✳♈❋ خانــواده من ❋♈✳

یک شعر برای خانم مربی های مهد کودک روزتون مبارک شعر کودکانه خانم مربی اینجا که مهد کودکه پر از گلای کوچکه بچه هایش مثل گلند خیلی قشنگ و تپلند مربیانی مهربان دلسوز و خوب و خوش زبان یاد می دهند به بچه ها از همه چیز از همه جا قصه می گن برایشون شعر می خونند شاد و روان پیش از غذا بعد از غذا میوه می دن به بچه ها مواظب آنها می شن زحمت بسیار می کشن با همه مثل مادرند بچه ها دوستشان دارند شاعر: شعبانی ...

  درس دادن کار منه     حرفه و عشق منه      دانش آموز همیشه   به پشت میز نشسته تا که به او یاد بدم مشق و حساب همیشه نمره بیست همیشه می دم به هر کی پیشه منبع:داستان و سعر کودکانه ...

یک روز که خسته بودم چشمامو بسته بودم روی بال شاپرک آروم نشسته بودم دیدم خانم مربی با یک بغل ستاره اومده باز دوباره شادی برام بیاره بر بال هر شاپرک نشسته بود ستاره این جشن شاپرکهاست بیا ببین بهاره منبع:مجموعه کتابهی کودک،مربی ...

يك شعر كوتاه از روز معلم مي ذارم كلاس ما پر شده از گل ياس و ميخك معلم مهربان روز شما مبارك شاعر:شكوه قاسم نيا

شعر زیبای معلم مربی ام چه خوب و مهربونه وقتی می خنده مثل گل می مونه وقتی میاد توی کلاس می شینه فکر می کنم فقط منو می بینه   قصه می گه برای ما می خونه صدای گرمش تو گوشم می مونه مهر و محبتش تموم نمیشه ما بچه ها دوستش داریم همیشه

سلام سلام معلم داداش من بزرگه! رفته کلاس اول مشق هاشو می نویسه تا که نباشه  تنبل معلم داداشم آب، بابا، یادش داده حالا داداشی من حسابی با سواده معلمش یاد داده  به اون ها جمع و منها اون می دونه که یکی با دوتا میشه چندتا! سلام سلام معلم شما چه با سوادید کاشکی می شد به من هم آب، بابا، یاد می دادید   شعر از رودابه حمزه ای ...

اون چیه مثل ماره هزار تا کوپه داره میاد صدای بوقش بازم  تلق تولوقش رد می شه از تو جاده ش می گذره از کوه و دشت   می لرزه توی راهش هر چی باشه کنارش می بره ما رو سفر سلامت و بی خطر قطاره آی قطاره قطار شبیه ماره ...

پدر خوب من ای فدای روی همچون ماه تو گشته ام من واله و شیدای تو تکیه گاه من تویی هان ای پدر ای پدر کی میشوم همتای تو؟ گر تو می بینی که شعری گفته ام دوست دارم پا گذارم جای تو گرچه می نتوان که جا پایت گذاشت لیک رسوا می شود بدخواه تو آب دریا را اگر نتوان کشید میتوان نوشید از دریای تو ای پدر با من بگو درد دلت تا که من مرهم نهم غمهای تو ای پدر پشت و پناه من تویی پشت من گرم است از گرمای تو ای پدر خونی که در پود من است قطره قطره میکنم اهدای تو روشنی بخش چراغ خانه ای میستایم روح استغنای تو کودکانت چون نهالی رسته اند هست مادر مامن و ماوای تو ای پدر روزت مبارک ای پدر من چه دارم تا بریزم پای تو؟     ...

سلام دوستای خوبم امروز شعر اعداد رو یاد می گیریم عدد شماری یک و دو و سه زنگ مدرسه چهار و پنج و شش بچه ها به پیش توی کیف من همه جمع شدن یک توپ قشنگ دو تا مداد رنگ سه تا عروسک چهار تا بادکنک پنج تا شکلات شش تا آب نبات هفت کجا رفته هفت روز هفته از هفت گذشته ساعت هشته یک و دو و سه چهار و پنج و شش هفت و  هشت و نه بچه ها به پیش شاعر: واقدی ...