خانواده منخانواده من، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

✳♈❋ خانــواده من ❋♈✳

عاااااااااااالیم تا وقتی که بتونم حال همه رو عااااااااااالی کنم.^_^

دانلود آهنگ خداحافظی از مهد

سلام دوستای گلم این اهنگ رو برای خداحافظی از مهر می ذارم دانلود آهنگ خداحافظی از مهد وقت خداحافظیه باز دوباره غمگینیم اما می دونیم که بازم فردا همو می بینیم پس دوباره شاد می شیم سرحال و خوب و خوشحال تکون می دیم دستامونو میگیم خدا نگهدار ...
6 ارديبهشت 1395

شعر روز پدر

دوباره اومد از راه عید علی اعلا تو ماه خوب رجب روز قشنگ بابا من و ماه و ستاره دلامون بی قراره بابای مهربونم جونم قابل نداره می بوسم من از اینجا دست و پا و سرت را روز پدر مبارک دعایم کن تو بابا ...
27 فروردين 1395

شعر کودکانه نیکوکاری

من یه مداد آبی ام تنها تو جامدادی ام دریا و آسمون با من دوستای جون درجونی ان   تو یه مداد زرد زرد خورشیدی تو هوای سرد گرم و پر از مهربونی راز گلا رو میدونی دستتو توی دست من بذار با من قدم بزن آبی و زرد یکی بشیم جنگل و سبزه می کشیم اونوقت خدای مهربون بیست میده به نقاشیمون شاعر: مهدی حصاری ...
25 فروردين 1395

شعر کودکانه چهارشنبه سوری

چهارشنبه سوری که میشه آخر ساله                 زمستون کم کم که میره پشتش بهاره تو کوچه ها خیابونا هر جا که میری                      شور و نشاط و شادی و آتیشی می بینی این نیست قدیمی ایران زمینه                            دوسش دارم من نیست دیر نمیمونه چهارشنبه سوری که میشه آخر ساله      ...
21 اسفند 1394

نمایشنامه سفره هفت سین با شعرهای کودکانه

سنجد سنجد قرمز پوش با عصا راه افتاد هفت سین را بوسید به همه عیدی داد سماق گوشه ی سفره ی عید غصه می خورد سماق کاش می شد برود پیش کوبیده ی چاق   سمنو سمنو حاضر شد برود مهمانی بخورد یک دل سیر گندم مجانی   سیب سیب سردش شده بود رفت نزدیک چراغ شال گرمی پوشید خورد یک چایی داغ   سبزه سبزه با خوش حالی رفت آرایشگاه موی خود را فر زد گرده آن را کوتاه   سکه سکه قل خورد آمد توی گلدان افتاد سبز شد ده تا برگ اسکناس نو داد   سیر سیر خوش بو شده بود به همه پز می داد عطر او بویی تند از گل رز می داد   سنبل سنب...
29 بهمن 1394

شعر تلویزیون

یه جعبه قشنگ داریم  دنیای رنگارنگ داریم   بهش میگن تلویزیون  با آدمای مهربون برای ما قصه میگن فیلم های خوب نشون می دن برنامه های دیدنی  دیدنی و شنیدنی با دکمه ای وا میشه توش هر چیزی پیدا می شه ...
15 بهمن 1394

برف های سرد

برف های سرد نی نی توی حیاطه چشمش به آسمونه   منتظره برف بیاد  از ابر، دونه دونه   به ابر میگه: چرا کم  برف میآری واسه مون زمستونه! لم نده  بیکار توی آسمون   برف های دیروز تو  هی چیکه چیکه آب شد اون آدم برفی ای که  ساخته بودم خراب شد   برف های سردتر بریز توی حیاط خونه برفی که زود آب نشه  یکی دو روز بمونه !   شاعر: ناصر کشاورز ...
15 بهمن 1394

مثل یک پروانه

آسمان آبی شد  مژده ای تازه رسید   گل من در گلدان نفسی تازه کشید شهر ما شد خوشبو از گل روی امام یاسمن، سوسن، یاس  ریخت از هر در و بام باز شد گلباران   خاک ما سرتاسر ما همه شاد شدیم تا که آمد رهبر مثل یک پروانه  رهبر آمد به وطن شادی و خنده شکفت  مثل گل بر لب من   ...
15 بهمن 1394