خانواده منخانواده من، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

✳♈❋ خانــواده من ❋♈✳

عاااااااااااالیم تا وقتی که بتونم حال همه رو عااااااااااالی کنم.^_^

هندوانه توپی

1391/8/15 1:17
نویسنده : خاله ی مهربون
833 بازدید
اشتراک گذاری

هندوانه ای بود که گِرد بود. روی تنش خط خطی بود. اندازه ی یک توپ بود. یک روز هندوانه قل خورد و رفت رسید به گربه.

هندوانه

هندوانه ای بود که گِرد بود. روی تنش خط خطی بود. اندازه ی یک توپ بود. یک روز هندوانه قل خورد و رفت رسید به گربه. هندوانه به گربه گفت: « بیا با من توپ بازی کن! » گربه خنده اش گرفت. گفت: « تو که توپ نیستی. » هندوانه قل خورد و رفت رسید به خرگوش. به خرگوش گفت: « بیا با من توپ بازی کن! » خرگوش کفت: « تو توپ نیستی که.»

هندوانه باز هم قل خورد و رسید به کره الاغ. به او گفت: « من توپم. بیا با من بازی کن! » کره الاغ که خیلی توپ بازی دوست داشت یک شوت محکم زد به هندوانه. هندوانه بلند شد و محکم به درخت خورد و از وسط نصف شد.

این نصفه به آن نصفه گفت: « من نمی دانستم که ما هندوانه ایم. کاشکی یکی بیاید ما را بخورد. » همین موقع کره الاغ رفت آن ها را بخورد.

گربه و خرگوش هم آمدند و هندوانه را تا ته ته خوردند. بعد دور دهانشان را پاک کردند و گفتند: چه هندوانه ی خوشمزه ای! هیچ توپی اینقدر خوشمزه و آبدار نیست.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پاپ آپ
15 آبان 91 9:20
با کلیک بر روی لینک زیر و عضویت در سیستم پاپ آپ براحتی و فقط با نمایش کد ما کسب درآمد کنید http://www.iranpopup.com/?page=customer_signup&refer=farba1361